ادبیات کودک و نوجوان آغشته به فضای سطحی شده است
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۵۳۶۲۹
«پیکاسو» نقاش بزرگ درس بزرگی به ما داد و گفت بزرگترین پدیده قرن بیستم ادبیات کودکان و نوجوانان است. آنچه بدیهی است در تمام دنیا ادبیات کودکان و نوجوانان یکی از بنیادترین مباحث اندیشهای و فرهنگی هر کشور است که در سالهای اخیر بیش از گذشته موردتوجه کشورهای توسعهیافته قرارگرفته است.
به گزارش خبرنگار ایمنا، صرفنظر از تقسیماتی که برای ادبیات ازنظر محتوا و سایر ابعاد آن قائل شدهاند، ادبیات را از دیدگاه ماهیت ساختمانی آن، در هیئت دوگانهی ادبیات بزرگسالان و ادبیات کودکان مشاهده میکنیم از طرفی اهمیت دادن به ادبیات کودکان و نوجوانان، اهمیت دادن و ارزش بخشیدن به یک آینده روشن برای بشریت است؛ زیرا ادبیات کودکان و نوجوانان زیربنای تحولات ذهنی، فکری، اجتماعی و علمی آیندهسازان جامعه است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شاید در نگاه اول تعریف دادن از ادبیات کودکان و نوجوانان و با توجه به ماهیت آن آسان به نظر برسد اما وقتی وارد بحث و یا پژوهش روی این پدیده میشویم بهسرعت متوجه میشویم که تعریف خود ادبیات بسیار مشکل است، حال اگر به ادبیات پسوندی هم اضافه کنیم و آن را به ادبیات کودک بدل کنیم، کار مشکلتر میشود. در اینجا سعی میکنم خلاصهای از ماهیت و تعریف ادبیات کودکان و نوجوانان را ارائه کنم.
با این تفاسیر هرچند ادبیات کودکان و نوجوانان از اهمیت به سزایی برخوردار است اما آنچه مورد پرسش و نقد است ادبیات کودکان و نوجوانان در دهههای اخیر با چه تغییرات و چالشهایی روبهرو بوده است و مهمتر از با روند جهانیشدن چه اندازه این حوزه از ادبیات توانسته پاسخگوی کودکان و نوجوانان امروز باشد. به همین جهت به مناسبت هفته ملی کودک گپ و گفتی کوتاه با عرفان نظر آهاری، نویسنده و شاعر حوزه ادبیات کودک و نوجوان داشتهایم که ماحصل این گفتوگو را در ذیل ازنظر میگذرانید.
ادبیات کودک و نوجوان در دوران معاصر دستخوش چه تغییرات و تهدیدهایی شده است؟
ادبیات کودک و نوجوان در دنیای معاصر که شاخصه اصلی آن شتابناک و پر از هیجان بودن است آغشته به فضاهای سطحی شده است، و همین امر باعث شده این حوزه از ادبیات نسبت به سایر حوزه ادبیات، تلاش بیشتری برای تثبیت جایگاه در میان آدمهایی که از موضوعات سطحی لذت میبرند، کند.
در دنیایی که سرعت اولویت اول و مهم بوده و قرار است در کوتاهترین زمان ممکن به نتایج مهم دست پیدا کنیم، فردی حوصله مطالعه عمیق را ندارد، فردی حوصله پیچیدگیهای فکری را ندارد، فردی حوصله ندارد به سوالات جدی و اساسی زندگی پاسخ بدهد. همه به دنبال آسانترین راه و پیدا کردن جادوییترین راه هستند و همه اینها، کار را برای ادبیات سخت میکند؛ چون این سرعت، آدمها را بیحوصله کرده، شکیبایی و تحمل را از آنها گرفته است و ادبیات یعنی فرصت دادن به خود، ادبیات یعنی تعمق، ادبیات یعنی تفسیر، ادبیات یعنی وقت بگذاریم و به ماجراهای زندگی خودمان، روزها و ماهها بلکه سالها فکر کنیم.
در چنین فضای شتابناک، سطحی و آغشته به ابتذالی، ادبیات کودک و نوجوان زودتر از هر کتاب دیگر و زودتر هر ادبیات دیگر، آسیب میبیند. علاوه بر اینکه چالشهای دیگری هم داریم؛ مثل بحرانهایی برای کنکور، کتابهای تست، کتابهای آمادگی امتحان پایانترم که همه آنها فرصت را از کودکان ما میگیرد و اولویتهای زندگی آنها را تغییر میدهد.
کودکانی که از ۲۴ ساعت فرصت خود در طول شبانهروز، باید حداقل ۱۲ ساعت از وقت گرانبهای خود را صرف مطالعه کتابهای درسی و زدن تستهای کتابهای کنکور کنند، شاید دیگر فرصتش را نداشته باشند که بخواهند ادبیات کودک و نوجوان واقعی را مطالعه کنند. خانوادهها هم شاید این فرصت را به بچههای خود ندهند، مدارس هم شاید این امکان را فراهم نکنند و اینیک تهدید بزرگ برای فضای ادبی کودک و نوجوان کشور است.
علاوه بر این موارد، چالشها و تهدیدات بزرگی مثل بحران کاغذ در کشور ما و قیمت بالای کتاب هم باعث شده که کتابها به سمت کیفیت پایینتری برود، کتابهای خوب کمتر تولید شود و ناشران کمتر با دستودلبازی بخواهند کتاب چاپ کنند. شمار پایین کتابها سهم کمتری برای کودکان در نظر میگیرد و مجموع همه این اتفاقات و چالشهای اقتصادی و آنچه دارد سبد معیشتی خانوادهها رقم میزند، درنهایت باعث میشود که کمترین سهم به کتاب و ادبیات کودک و نوجوان برسد. همه این موارد آسیبهای جبرانپذیری به نسل کودک و نوجوان ما میزند آسیبهایی که تبعات آن را باید در دهههای بعدی شاهد باشیم.
ادبیات کودک و نوجوان کشور ما بیشتر نیاز دارد به چه مفاهیمی بپردازد؟
ادبیات کودک و نوجوان در کشور دچار سطحینگری شده است و نیاز است این حوزه از ادبیات عمق بیشتری داشته و بیشتر به مفاهیم انسانی بپردازد، از طرفی جامعه ما در آن شاخص خشونت بالا است؛ جامعهای که به لطافت، شفقت و مدارای یکدیگر احتیاج دارد. این مفاهیم اساسی میتواند از طریق ادبیات به کودکان آموزش داده شود. درعینحال نباید فکر کنیم که مخاطب کمسنوسال ما توان فهمیدن مفاهیم اساسی ما را ندارد.
ما میتوانیم از جدیترین موضوعات و معقولات با کودکان صحبت کنیم. اگر میخواهیم یک جامعه مدرن برخاسته از مفاهیم مدنی داشته باشیم که در آنجا آدمها اصول اخلاقی و اصول شهروندی را بلد باشند، میتوانیم از بستر ادبیات استفاده کنیم و از این طریق، خیلی از موضوعاتی که میخواهیم به کودکان یاد بدهیم به شکل غیرمستقیم به آنها آموزش داده شود. اگر انتظار داریم جامعه فردای ایران، جامعه اخلاقیتر، انسانیتر و آرامتری باشد بازهم ادبیات میتواند یکراه حل باشد. ادبیات میتواند یک بستر مهم برای فهماندن همه این مفاهیم باشد؛ بستری قابلاعتماد که در جان، دل و روح نوجوان مینشیند و در اندیشه آن بارور میشود.
علت اهمیت ادبیات کودک و نوجوان نسبت به ادبیات بزرگسالان چیست؟
با توجه به قید کودک و نوجوان که برای آن لحاظ میشود، باید مناسب مخاطب فرضی خود باشد؛ یعنی اگر برای کودک است بهطورقطع دایره واژگان، شکل جملات، نحوه دستور زبان، محتوا و زاویهای که آن محتوا برای کودک ارائه میشود حساسیت خاصی دارد و درباره نوجوان هم در درجات دیگر همه اینها نسبت به آن چیزی که بهطور عام برای ادبیات عام نوشته میشود و میتواند برای بزرگسالان باشد فرق خواهد داشت.
به همین دلیل ادبیات کودک و نوجوان به لحاظ زبان، محتوا، صور خیال، آرایههای ادبی و جنبههای اخلاقی و آموزشی نسبت به ادبیات عام و بزرگسال حساسیتهای بیشتری را میطلبد.
بنا به گفته منتقدین حوزه کتاب، ادبیات کودکان نسبت به سایر حوزههای ادبیات تغییرات فراوانی در دهههای اخیر داشته است، علت این تغییرات در چیست؟
کودکان که در این دنیا زندگی میکنند با مناسبتهای جدید دنیا ارتباط برقرار میکنند. مطالبات، توقعها و نیازهای آن روزبهروز نهتنها نسبت به کودکان و نوجوانان دهههای قبل، بلکه سدههای قبل در حال تغییر است و این طبیعی است که ادبیاتشان همتغییر کند، زیرا قرار است بخشی از نیازهای متفاوت و امروزی آنان با این ادبیات پاسخ داده شود. اینکه در کشور ما این تغییرات در ادبیات با همان سرعتی که در حقیقت جهان اتفاق میافتد توانسته عملی شود یا خیر، بحث دیگری است.
البته نمیتوانیم بگوییم تمام اتفاقاتی که در دنیای امروز در حال رخ دادن است با همان شتاب و سرعت هم در کتابها اتفاق میافتد. بههرحال نویسندهها متعلق به نسلهای قبلی هستند و نمیتوانند پای بهپای اتفاقات جهان امروز، با کودک و نوجوان امروز راه بیایند و ادبیات امروز بهطور حتم گامهایی از ماجراهای امروز عقبتر است اما طبیعی است که باید تغییر پیدا کند.
انسان در هر زمان و مکان و عصر و دوره تاریخی، با همه پیشرفتها و همه چالشها و با همه فنآوری و نوآوریها همچنان انسان است؛ انسانی که هزارهها را پشت سر گذاشته و نیازهایی دارد که بهشدت ازلی و ابدی است و مناسبات روزمره نمیتواند تغییر اساسی در آن نیازها ایجاد کند. ادبیات تغییر پیدا میکند اما یکجاهایی هم نمیتواند و نباید تغییر کند زیرا درواقع باید پاسخگوی نیازهای اصلی باشد که با تغییرات روزمره جهان همچنان در جای خود باقی هستند.
جایگاه کنونی ادبیات کودک و نوجوان ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
برای ارزیابی باید تمامی کتابها مطالعه و شاخصهای مختلف و تفاوتهای آن نسبت به دهههای گذشته بررسی شود تا متوجه هستیم چه اتفاقاتی ازلحاظ کیفیت و کمیت برای آن افتاده است اما درعینحال فکر میکنم در هر دورهای، کارهای خوبی تولید میشود و این به معنا این نیست که بهترین دوره گذشته بوده و اثر طلایی در آن دوره وجود داشته است. عصر طلایی هیچوقت وجود نداشته و همیشه فرصت هست که کتابهایی بهتر از این هم تولید شود کما اینکه اکنون نیز کتابهای خوبی وجود دارد.
تنها آسیب بزرگی که میتوان بر گفتن آن اصرار ورزید، بحث نشریات کودک و نوجوان است که به دلایل مختلف، چه به لحاظ اینکه دوره و زمان نشریات کاغذی حتی برای بزرگسالان هم بهنوعی کمرنگ شده، برای کودک و نوجوان بیشتر کمرنگ شده و شاید هم در دورهای قبلی و در دهه ۷۰ ما شاهد نشریات بیشتری برای کودک و نوجوان بودیم که آنها را برای ادبیات مختص خودشان آماده میکرد.
کودکان در آن دوره میتوانستند مشارکت بیشتری در فضای نوشتن چه بهعنوان مخاطب چه بهعنوان نوجوان در قالب خبرنگار یا نوجوانان نوقلم داشته باشند و این فضا بهنوعی اکنون برای بچهها کمتر شده که یک آسیب است. در حوزه کتاب اما بههرحال در حال تجربه اتفاقات رو به جلویی هستیم و چندان به آن بدبین نیستم.
سخن آخر؟
ادبیات میتواند دریچهها و پنجرههای بیشتری برای شناخت و فهم بیشتر زندگی و زیستن به کودکان بدهد و آنها را برای زندگی در ساحت بزرگسالی آماده کند.میتوان گفت که ادبیات بستری مناسب برای آموزاندن اصول واقعی انسان بودن، محورهای اخلاقی و این مسئله است که «چگونه باید با مفاهیمِ بودن کنار بیاییم؟» به نظر من، ادبیات کودک و نوجوان محمل مهمی است که میتواند فلسفه وجود را به بچهها آموزش بدهد؛ بههرحال هر آدمی به فلسفهای در زندگی خود نیاز دارد و به کتابچه راهنمایی، که بر مبنای آن و بر مبنای قانون اساسی کتاب وجودش رفتار و عمل کند و هر وقت هم نیاز داشت به آن رجوع کند.
ادبیات کودک و نوجوان باید بچهها را برای زندگی واقعی مهیا کند و به آنها مهارت زیستن را یاد بدهد؛ مفاهیم مهمی که هر آدمی به ناگزیر با آنها روبهرو خواهد شد مفاهیمی مثل «از دست دادن». یک کودک ممکن است اسباببازیاش را گم کند، دوستش با او قهر کند. همه این موارد مفهوم «از دست دادن» را به همراه دارد و یک کودک باید بداند با چالش و بحرانی مثل این چگونه باید کنار بیاید. این و دهها مسئله شبیه این، که تا بزرگسالی با آدمها راه میآید و تبدیل میشود به موضوعات اصلی زندگی آدم مثل عشقها، خیانتها و تنهاییها. اینکه یک آدم، آدم توانمندی باشد و بتواند فرازوفرودهای زندگی را تحمل کند، برای او به وجود نمیآید مگر اینکه از کودکی مطالعه کند، بفهمد و تمرینش کند.
گفتوگو: از کورش دیباج دبیر سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری ایمنا
کد خبر 610649منبع: ایمنا
کلیدواژه: ادبیات کودک و نوجوان آسیب شناسی ادبیات کودک و نوجوان وضعیت ادبیات کودک و نوجوان شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق ادبیات کودکان و نوجوانان ادبیات کودک و نوجوان برای ادبیات ادبیات یعنی بزرگ سالان برای کودک چالش ها کتاب ها آدم ها بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۵۳۶۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
راهکارهای جایگزین تنبیه بدنی در کودکان
یک روانشناس در مورد تنبیه کودک گفت: شما میتوانید با استفاده از محرومیتسازی، محدویتهای کلامی یا تقویت منفی به صورت غیرفیزیکی کودک را تنبیه کنید. چرا که تنبیه بدنی میتواند خشم، پرخاشگری، و طیف وسیعی از اختلالات هیجانی و رفتاری را برای کودک به همراه داشته باشد.
به گزارش ایسنا، سحر پهلواننشان روانشناس کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا با بیان تعریف تنبیه از دیدگاه روانشناسی گفت: در روانشناسی کودکان و نوجوانان، تنبیه را به عنوان یکی از شیوههای رایجی که ذیل رفتار درمانی به شمار میآید در نظر میگیرند، شیوهای که برای آموزش برخی از مفاهیم یا اجتناب از انجام برخی از موارد، توسط خانوادهها یا افرادی که در حوزه آموزش، تعلیم و تربیت هستند میتواند اعمال شود.
شکلهای مختلفی از تنبیه وجود دارد
این روانشناس در ادامه با بیان اینکه کلمه تنبیه در نظر عوام، همان تنبیه فیزیکی و بدنی است، گفت: ما شکلهای مختلفی از تنبیه را داریم برای مثال شکلی از تنبیه میتواند به شکل تقویت منفی باشد. در شکل دیگر از تنبیه، کودک از موضوع مثبتی که برای او لذت یا خوشحالی به همراه داشته دور شود، یا در اختیار او قرار نمیدهیم. بنابراین شما میتوانید با استفاده از محرومیتسازی، محدویتهای کلامی یا تقویت منفی به صورت غیرفیزیکی کودک را تنبیه کنید. چرا که تنبیه بدنی میتواند خشم، پرخاشگری، و طیف وسیعی از اختلالات هیجانی و رفتاری را برای کودک به همراه داشته باشد.
از تنبیه بدنی در موارد خاصی استفاده میشود
پهلوان نشان تأکید کرد: تنبیهها اگر بخواهند مؤثر باشند نباید جسمی و فیزیکی باشند مگر در مواقعی که یک آسیب جدی متوجه کودک میشود یا کودک ناخواسته آسیب جانی که به فرد دیگر یا به اموال و دارایی دیگران وارد میکند. مثلاً آتشافروزیهایی که برخی کودکان انجام میدهند یا بازیهای خطرناکی که میتواند حتی منجر به مرگ کودک یا فرد همسال او شود. یا برای بچههایی که سابقه مشکلات رفتاری مانند اوتیسم و کمتوانی ذهنی دارند، چون قوه ادراک آنان از لحاظ شناختی رشد پیدا نکرده است. در برخی مواقع از تنبیههای فیزیکی هم استفاده میشود. ولی در مواردی غیر از این، بیشتر توصیه میشود که از شیوه تنبیههای غیر جسمی مثل تقویت منفی، محرومسازی، تقویتهای مثبت و .. استفاده شود.
ما شکلهای مختلفی از تنبیه را داریم برای مثال شکلی از تنبیه میتواند به شکل تقویت منفی باشد.در شکل دیگر از تنبیه، کودک از موضوع مثبتی که برای او لذت یا خوشحالی به همراه داشته دور شود، یا در اختیار او قرار نمی دهیم. محرومیت سازی، تنبیههای غیرکلامی مانند سکوت یا پاسخ ندادن پدر یا مادر در موقعیتهای مدنظر آنها، شیوه های دیگری از تنبیه غیر جسمی هستند.
عوامل تأثیرگذار بر تنبیه کودکان
این روانشناس ادامه داد: برای آموزش مفاهیم خاص مانند نظم نخست باید منظور خود از نظم را برای کودک مشخص کنیم. به کودک نشان دهیم رعایت نظم میتواند پیامدهای مثبت به همراه داشته باشد و عدم رعایت آن میتواند به تنبیههای مانند محرومیت از امتیاز خاص منجر شود.
وی افزود: نکته دوم درباره مؤثر بودن تنبیهها این است که باید متناسب با کاری که کودک انجام داده یا نداده، تنبیه انجام شود. مثلاً اگر کودک درس خود را نخواند ما نمیتوانیم به او بگوییم که خوب من به تو قول داده بودم که آخر هفته تو را به شهربازی ببرم و الان نمیبرم. قولهایی که به کودک داده میشود اساساً باید اجرا شوند. در واقع در حال حاضر عدم اجرای این قول یک بیاعتمادی را در کودک ایجاد میکند. بنابراین تنبیه یا محرومیت مد نظر باید حول محور همان موضوع و یا در فاصلهی نزدیک به آن موقعیت و نه در روزهای آینده باشد.
پهلوان نشان خاطرنشان کرد: شدت تنبیهها باید متناسب با سن کودک در نظر گرفته شود مثلاً زمانی باید صحبت از محرومسازی شود که کودک کار اشتباهی را انجام داده است. این زمان بندی باید براساس سن کودک باشد یعنی اگر کودک 3 ساله است حدوداً بین 3 تا 6 دقیقه بعد از انجام کار خطا، تنبیه مناسب صورت گیرد.
این روانشناس گفت: توصیه ما این است که والدین بیشتر بر روی رفتارهای مثبت کودک تمرکز کنند که بتواند برای کودک تشویق به همراه داشته باشد. از این رو وقتی کودک خطایی انجام می دهد و در لحظه مورد تنبیه قرار میگیرد باید کوچکترین اتفاق مثبت را هم مورد تشویق قرار داد. این تشویقها میتواند تصدیق کلامی، تشویق اجتماعی و نظام اقتصاد ژتونی(پاداش دادن به کودک درقبال رفتارهای مطلوب) باشد. تا کودک برای انجام رفتارهای درست، انگیزه بیشتری پیدا کند. با این شیوه اگر کودک برای جبران اشتباه تلاشی انجام دهد. با استفاده از اقتصاد ژتونی میتواند یک تعدادی از آن مجازات و یا تنبیههایی که برای او در نظر گرفتهشده، را کاهش داد.
تأثیرات منفی تنبیه بدنی در کودکان
این روانشناسی درباره تأثیرات منفی تنبیه بدنی در کودکان گفت: تأثیرات آن را از منظر گوناگون میتوان بررسی کرد. این که کودک در چه بازه سنی قرار داشته باشد، یا جنس کودک چی باشد، یا کدام یک از والدین در چه موقعیت مکانی و زمانی این تنبیه را انجام داده باشند، متفاوت است. در قسمت اول یکی از تبعات این گونه از تنبیهات احساس شرم و نقص را در کودک به همراه میآورد که ممکن است نسبت به آن فرد تنبیهکننده پدر، مادر، مربی یا هر فرد دیگری، احساس ناکامی ایجاد شود که متعاقب آن میتواند خشم، پرخاشگری، و طیف وسیعی از اختلالات هیجانی و رفتاری را در ادامه برای کودک ایجاد کند.
پهلواننشان ادامه داد: یکی دیگر از واکنشهای که کودک در مقابل تنبیه بدنی میتواند انجام میدهد پرداختن به کارهایی است که والدین به آن حساس هستند. به این روش معمولا کودکان والدین خود را کنترل میکنند.
وی معتقد است: در فضای یادگیری مشاهدهای هم کودک یاد میگیرد که این یک شیوهای است که خانواده میتواند به وسیله آن به اهدافش برسد. بنابراین او هم در ارتباط با همسالان همجنس یا غیر همجنس خود و یا افرادی بزرگتر از خود میتواند به کار ببرد. شیوهای برای کسب توجه و به هدف رسیدن کودک از این منظر که دیگران را مجبور کند تا یکسری کارهایی را برای او انجام دهند.
این روانشناس تأکید کرد: غیر از موردی که گفته شد ما شاهد یک فاصلهگیری عاطفی هم در بچهها هستیم. اگر اولین شیوه خانواده وقتیکه کودک اشتباه یا خطایی را انجام می دهد، شیوه تنبیه فیزیکی و داد و بیدادهای همراه با آن باشد، باعث میشود که ویژگیهایی مانند صبر، تحمل ناکامی یا به تأخیر انداختن ارضای نیازها در بچهها با مسائل زیادی مواجهه شود که آسیبهای آن در دوران بعدی زندگی کودک هم برای ما کاملاً مشخص است. کودک از پدر و مادر خود فاصله میگیرد و خلأهای عاطفی زیادی برای او به وجود میآید و این موضوع خیلی مواقع باعث میشود که ارتباط ایمن کودک با منابع دلبستگی اولیه او مثل پدر و مادر هم دستخوش تغییر شود.
خشم، انزجار، تنفر، پرخاش، طیف وسیعی از هیجانهای منفی که میتواند برای کودک اتفاق بیافتد برای او عادی میشود و به ابعاد مختلف زندگی کودک هم سرایت پیدا میکند.
وی در ادامه گفت: خیلی وقتها ما با والدین مخصوصاً والدینی با حالت تکانشیتر یا سابقه اختلالات روانشناختی یا آستانه تحمل پایین صحبت میکنیم، میگویند که من در آن لحظه متوجه نشدم که چه اتفاقی افتاده است و بعد از آن هم پشیمان شدم. اما آن آسیبی که تنبیه بدنی حتی برای بار اول در ذهن یک کودک ایجاد کند، میتواند تبعات جبرانناپذیری را داشته باشد.
پهلواننشان خاطرنشان کرد: البته خود اختلالهای روانشناختی یا اختلال خاص والدین در این زمینه باید ارزیابی شود، تا در نظر گرفته شود که رفتار کودک چه طرحوارهای را در ذهن والدین فعال میکند که با اشتباه کودک خشم عجیب غریبی در مادر یا پدر فعال میشود که به طبع آن رفتار فیزیکی بر روی کودک انجام می گیرد.
اگر اولین شیوهی خانواده وقتیکه کودک اشتباه یا خطایی را انجام می دهد، شیوه تنبیه فیزیکی و دادو بیدادهای همراه با آن باشد باعث میشود که ویژگیهایی مانند صبر، تحمل ناکامی یا به تأخیر انداختن ارضای نیازها در بچهها با مسائل زیادی مواجهه شود که آسیبهای آن در دوران بعدی زندگی کودک هم برای ما کاملاً مشخص است. کودک از پدر و مادر خود فاصله میگیرد و خلأهای عاطفی زیادی برای او به وجود میآید و این موضوع خیلی مواقع باعث میشود که ارتباط ایمن کودک با منابع دلبستگی اولیه او مثل پدر و مادر هم دستخوش تغییر شود.
علت مقابله به مثل کودکان در تنبیه بدنی
این روانشناس کودک در پاسخ به سؤالی دربارهی اینکه چرا بچهها وقتی مورد تنبیه بدنی قرار میگیرند دقیقاً مقابله به مثل میکنند و همان رفتار را در مقابل والدین انجام میدهند، گفت: در سنین تقریباً 3تا 6 سالگی که کودکان در مرحله دوم روانشناختی خود هستند نیروی اراده در حال شکل گرفتن است. این نیروی اراده و آن مقاومت گراییها و منفیگراییهایی که کودکان دارند. باعث نه گفتن آنان میشود و در سطح جسمی هم کودک متوجه توانایی بدنی و ماهیچهای خود شده است و میخواهند در مقام عمل این توانایی را نشان دهد تا ببیند آیا دقیقاً میتوانند همان کار را انجام دهد.
پهلواننشان تأکید کرد: به هر حال منبع الهام کودک والدین هستند تصور آنها این است که اگر والد کاری را انجام میدهد این کار، درست است. بنابراین او هم امتحان میکند تا ببیند آن نتیجهای که والد میخواهد از کودک بگیرد کودک هم میتواند آن نتیجه را از والد بگیرد؟ به همین خاطر است که میگوییم از آنجایی که بچهها مشاهده کنندگان قوی هستند و تقریبا در 5 تا 6 سال اول زندگیشان هم این شخصیت روانی در حال شکل گیری است، اکیدا توصیه میشود تا جایی که امکان دارد، گفتگوی همدلانه بدون برانگیختگی احساس شرم و نقص در کودک اتفاق بیافتد تا هیجان کودک به شکل درستی بررسی شود. البته تنبیه اصولی مانند محرومیت، تقویت منفی، جداسازی یا شیوههای غیرکلامی با توجه به شرایط سنی و روشی صحیح میتواند یکی از روشهای کارآمد در تربیت کودک باشد.
این روانشناس در ادامه گفت: مسئله بعدی که به شدت توصیه میکنیم این است که خانوادهها انتظاراتشان را از کودکان در سطح متعارف، منطقی و مطلوب متناسب با سن، جنس و ویژگیهای تحولی کودکان قرار دهند، در کنار آن پیامدهایی که انجام یا عدم انجام آن رفتار، با شکلهای مختلف به کودک گفته شود.
اصرار کودکان بر درستی اشتباهی که انجام میدهند
پهلواننشان در پاسخ به سوال دیگری درباره مقاومت کودکان و اصرار آنها بر اشتباه نبودن کارشان اظهار کرد: دلایل زیادی باعث میشود که کودک اصرار بر درست بودن کار خود داشته باشد. اگر کودک در بازه سنی 3 تا 6 سال باشد این مقاومت و منفیگرایی اساسا جزو شاخصههای تحولی او است. والدین باید از شیوههای دیگر و به شکل غیر مستقیم مانند استفاده از کارتونها، قصهها، نمایش ها و بازی با عروسکها، سعی کنند آن مفهوم را آموزش دهند.
وی ادامه داد: از دلایل دیگری که باعث میشود بچهها اشتباهات خود را نپذیرند این است که کودک در فضای ذهنی خود این داده را دارد که من اگر الان به اشتباه خود اقرار کنم کتک میخورم چون قبلتر از این هم همین موضوع اتفاق افتاده است.
این روانشناس کودک گفت: اساسا والدین در تنبیههای خود به دنبال راهحل مسئله نیستند بلکه به دنبال آن هستند که آن احساس شرم و نقص در کودک بالا بیاد و به او بقبولانیم که تو مقصر هستی. در صورتی که صورت مسئله اصلی ما باید آن اتفاق باشد. زمانی که کودک دارد به چهره والدین نگاه میکند و میبیند که این والدین بسیار برافروخته هستند و شاید ابزار خاصی هم در دست داشته باشند. مسلما از پذیرفتن اشتباه خود اجتناب میکند. از سوی دیگر در دورهای که کودک استقلالورزی را تجربه میکند، آن احساس شرم برای او آزار دهنده است. بنابراین شاید بهتر باشد در موقعیتی که هم والد عصبانی است و هم کودک پذیرا نیست. شروع به تنبیه کردن یا شکافتن مسئله نکنیم و اجازه دهیم کمی زمان بگذرد تا بار هیجانی فروکش کند.
وی در پایان با تاکید بر اینکه باید والدین تمرکز خود را روی خود اتفاق بگذارند. تصریح کرد: بچهها متمرکز بر حال هستند و آیندهنگری ندارند. ممکن است کاری را هم به اشتباه انجام بدهند. ولی واقعاً نیت عامدانهای نبوده است. به این دلیل بعضی وقتها کودکان میگویند که من نمیدانستم که این اتفاق میافتد و فقط میخواستم تجربه کنم. از این رو ما باید بر روی گفتوگوی همدلانهای با کودک تمرکز کنیم و ببینیم که کودک در آن لحظه چگونه فکر میکرده و چه احساسی را داشته و چه هیجانی را تجربه کرده است.
انتهای پیام